ـدلــنـــوشــتــهــ
ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﯿﺼﺪﺍ …
ﺗﻮ ﭼﺘﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮﻡ ﮔﺮﻓﺘﯽ !
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺧﯿﺲ ﺍﺯ
ﮔﺮﯾﻪ ﻣﺎﻧﺪ !!
ﻭ ﺗﻮ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯼ
ﭼﺘﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﻻﯼ ﺩﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ !
ﻧﻪ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﻡ …
ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﯿﺼﺪﺍ …
ﺗﻮ ﭼﺘﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮﻡ ﮔﺮﻓﺘﯽ !
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺧﯿﺲ ﺍﺯ
ﮔﺮﯾﻪ ﻣﺎﻧﺪ !!
ﻭ ﺗﻮ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯼ
ﭼﺘﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﻻﯼ ﺩﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ !
ﻧﻪ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﻡ …
دیوار بزرگ چین ، آرامگاه تاج محل (هند) ، شهر باستانی پترا (اردن) ، مجسمه حضرت مسیح ریودوژانیرو (برزیل) ، ویرانه های ماچو پیکچو متعلق به تمدن اینکا (پرو) ، هرم و بقایای شهر چیچن ایتزا متعلق به تمدن مایا (مکزیک) و کولوسئو رم (ایتالیا) به عنوان عجایب هفتگانه جدید جهان انتخاب شدند.
محوطه (سایت) چیچن ایتزا شامل چندین ساختمان سنگی است که قبلاا به عنوان قصر، معبد، حمام، مغازه و ... به کار میرفته اند. مطرح ترین قسمت های آن عبارتند از
* El Castillo (قلعه)
o مهمترین اثر این مجموعه، El Castillo ( به معنای قلعه در اسپانیولی) است که عبارتست از هرمی پلکانی که از هر چهار طرف دارای پلههایی تا بالای هرم است. این معبد، متعلق به خدای آسمان بوده است.
این شهر در حدود سال ۱۴۵۰ میلادی ساختهشده و صدها سال پیش در زمان فتح اینکاها توسط اسپانیاییها متروک شدهاست. برای قرنها فراموش شدهبود و به جز عدهای از مردم محلی کسی از آن نامی به خاطر نداشته است. این اثر در سال ۱۹۱۱ میلادی توسط هیرام بینگهام، تاریخشناس آمریکایی به جهانیان معرفیشد. پس از آن، ماچو پیچو به یکی از مناطق جذب توریست تبدیل شد و در سال ۱۹۸۱ میلادی در فهرست آثار کشور پرو و در سال ۱۹۸۳ میلادی در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید. این اثر هم اکنون به عنوان یکی از عجایب هفتگانه جدید شناخته میشود.
ماچو پیچو بهعنوان میراث جهانی یونسکو در سال ۱۹۸۳ میلادی به ثبت رسید. و این منطقه «یک شاهکار خالص معماری و نشانهای منحصر به فرد از تمدن اینکاها» نامیده شد. این اثر هم اکنون به عنوان یکی از عجایب هفتگانه جدید شناخته میشود.
حدود کشور نَبَطیها از ساحل شهر عسقلان در غرب فلسطین و در امتداد صحرای شام در سمت مشرق ادامه مییافت. شهر پترا حلقهٔ اتصال بین تمدن سرزمین میانرودان (یا بینالنهرین) و سرزمین شام و شبهجزیره عربستان و مصر بودهاست. این شهر که پایتخت کشور نَبَطیها بود توانستهبود کنترل و زمام راههای تجارتی مناطق اطراف خود بدست گیرد، کاروانهای تجارتی از جنوب شبهجزیره عربستان و غزه و عسقلان و صور و دمشق از راه پترا پایتخت کشور نَبَطیها میگذشتهاند و این شهر از رونق خاصی برخوردار بودهاند.
پایان حکومت نَبَطیها
پایان حکومت نَبَطیها و خرابی پایتخت شهر پترا بدست رومیان در سال ۱۰۵ میلادی بودهاست، قشون رومیان در سال ۱۰۵ میلادی سرزمین نَبَطیها را محاصره میکنند وآب را به روی ساکنان شهر میبندند و سرانجام بعد از مدتی آن شهر را اشغال میکنند و به حکومت نَبَطیها خاتمه میدهند.
بیرون آمدن پترا از دست رومیان
عجایب هفتگانه جدید جهان شنبه شب 7 ژوییه در یک مراسم رسمی در استادیوم لوز شهر لیسبون ، پایتخت پرتغال و با حضور چهره های مشهور جهانی معرفی شدند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه ، در خاتمه یک رای گیری که توسط یک بنیاد سوئیسی برگزار شد و در جریان آن نزدیک به 100 میلیون نفر از طریق اینترنت یا تلفن به فهرستی شامل 20 نامزد نهایی کسب عنوان عجایب هفتگانه جدید جهان رای دادند ، برگزارکنندگان این رای گیری شنبه شب فهرست نهایی عجایب هفتگانه جدید جهان را در لیسبون معرفی کردند.
دیوار بزرگ چین ، آرامگاه تاج محل (هند) ، شهر باستانی پترا (اردن) ، مجسمه حضرت مسیح ریودوژانیرو (برزیل) ، ویرانه های ماچو پیکچو متعلق به تمدن اینکا (پرو) ، هرم و بقایای شهر چیچن ایتزا متعلق به تمدن مایا (مکزیک) و کولوسئو رم (ایتالیا) به عنوان عجایب هفتگانه جدید جهان انتخاب شدند.
البته اهرام ثلاثه مصر آخرین بازمانده عجایب هفتگانه قدیم جهان کماکان مقام خود را حفظ کرده است.
رای گیری برای انتخاب عجایب هفتگانه جدید جهان بسیار جدل برانگیز بود ، زیرا هر فردی هر اندازه که مایل بود می توانست به مکان مورد نظر خود رای دهد. به طوری که براساس آمار حدود 2 میلیون اردنی از مجموع جمعیت 6 میلیونی این کشور به شهر باستانی پترا رای داده اند.
از سوی دیگر سازمان یونسکو از این طرح استقبال نکرد و آن را تنها امری مربوط به افرادی که در رای گیری شرکت کردند، دانسته است.
جزیرهها، آتشفشانها و مکانهایی که شاید تا به حال ندیده باشید، در اینجا تصاویری زیبا از این اماکن را میتوانید مشاهده کنید.
جزیره «آگوشیما» Agoshima یک جزیره آتشفشانی کوچک ژاپنی است که در دریای فیلیپین واقع شده است.
در مرکز دهانه هنوز فعال است؛ روستای کوچکی است که ۲۰۰ نفر در این شرایط زندگی میکنند.
این حفره از اوایل سال ۱۹۷۰در حدود ۵۰ متر از قطر در حال سوختن است و واقع در قلب ترکمنستان است.
در یک زمینی که گاز طبیعی دارد و میتوان مورد استفاده قرار داد.
قبلا جرثقیلی در آن سقوط کرده بود.
مهندسان شوروی از نشت گاز و آلودگی میترسند فکر میکردند چند هفتهای بیشتر نمیسوزه در حالی که همیشه در حال سوختن است.
جزیره مرجانی Vaadho در مالدیو تحت تاثیر یک پدیده طبیعی است.
گیاهان شناور بر سطح دریا و خط ساحلی بسیار درخشان و مانند کهکشانهای کوچک بر روی ساحل شناور هستند.
دره یخی عمیق و باریک در آریزونا که روی آن را ورقهای از یخ گرفته و آب در زیر آن جریان دارد.
این ساختمانها در گوانگدونگ در چین واقع شده و با نام «دیالوس» توسط یونسکو به عنوان میراث جهانی طبقهبندی شده و مخلوطی از معماری سبک غربی و سنتی چینی است. بین سالهای ۱۹۰۰ و ۱۹۳۰ ساخته شده است.
شبه جزیره کامچاتکا در شرق روسیه واقع شده است. زیر زمین تونلها و غارهای یخی را حفاری میکنند در حالی که ۲۹ آتشفشان فعال در سطح زمین وجود دارد.
پارک ملی Lencois maranhenses در ساحل شمال شرقی برزیل واقع شده که از تپههای شنی و تالاب بین تپهها تشکیل شده است. مکانی فوقالعاده که هر کس می تواند باخیال راحت از آن استفاده کند.
غار «ویتومو» واقع در نیوزیلند در سال ۱۸۸۷ کشف شد. دیوارهای آن توسط حشرات کوچک و کرم شب تاب نورانی شده و شبیه به آسمان پرستاره شده است.
کوه «رورایما» در مرز ونزوئلا، گویان و برزیل به ارتفاع ۲۸۱۰ متر در دریایی از مه است.
کویر «Uyuni» یک کویر بزرگ نمک است در بولیوی واقع شده و به بزرگترین آینه جهان معروف است.
پارک «ژانگییاجی» چین، کوهستانی شناور در هونان در چین واقع شده و متشکل از ماسه سنگ با ارتفاع از سطح دریا ۱۰۰۰ متر است.
واقع در یک منطقه مرطوب با پوشش گیاهی متراکم که برخی از صحنه های فیلم آواتار در این مکان گرفته شده است.
راه آهن اوکراین در سه کیلومتر در نزدیکی کلوان به تدریج به شکل یک تونل از گیاهان سبز در آمده که به تونل عشق معروف است.
آتشفشان «ارتا آله» واقع در شمال گراند ریفت در اتیوپی واقع شده و دامنه آن گدازههای شگفتانگیز که دمای ۱۰۰۰ درجه دارد.
پارک «هیتاچیناکا» در ژاپن واقع شده و به دلیل گیاهان باورنکردنی و رنگارنگ خود مشهور شده است.
دریاچه یخی بایکال در سیبری بزرگترین ذخیره آب شیرین جهان است.
در طی زمستان سطح آن چندین متر یخ میزند و ساکنین سواحل دریاچه به عنوان بزرگراه یخی از آن استفاده میکنند.
صومعه «موتاورا» حدود قرن ۱۴ در یونان در قله صخره ساخته شده است.
قسمتم نشد که آخر تو رو از همه بگیرم
واسه عشق تو بمونم واسه عشق تو بمیرم
قسمتم نشد که حتی با غمت همخونه باشم
بی تو خام شدم شکستم نتونستم دیگه پاشم
یه خداحافظی تلخ یادگارم از تو اینه
یه عالم حرف نگفته سهم من از تو همینه
تو که رفتی من شکستم این تموم ماجرا بود
قسمتم از تو و عشقت همه گریه و نگاه بود
چه شبا که گریه کردم چه روزایی که حروم شد
رفتی و منو نخواستی قصه اینجوری تموم شد...
صادقانه میگویم حرف دلی بی ریا
بی بهانه میگویم مثل آنها ، همان قلبهای بی وفا ، بی وفایی نمیکنم
عاشقانه میگویم عشق من دوستت دارم.
صادقانه گفتی دوستم داری ، عاشقانه عشق تو را باور کردم از من خواستی تنها با تو باشم ، با احترام قلب تنهایم را به تو تقدیم کردم گفتم این قلب مال تو ، همیشه وفادار تو ، هرگاه خواستی بگو تا شود فدای تو.....از من خواستی به کسی جز تو دل نبندم ، میترسیدی روزی تو را ترک کنم شاخه گل زیبای من ، پر پر نمیشوی هیچگاه در قلب من ، به عشق پاکمان قسم تنها تو می مانی تا ابد در دل من هیچگاه نمیگذارم دلتنگم شوی ، همیشه در دلت خواهم ماند هیچگاه نمیگذارم دلگیر شوی همیشه در کنارت هستم ،هم با تو درد دل میکنم ، هم میشنوم درد دلهایت را… دوباره میرسیم به آن احساس زیبا ، همان حرف صادقانه ، همان حرف دل بی ریا همان کلام عاشقانه ، همان احساسی که تنها نسبت به تو دارم ، آری عزیزم خیلی دوستت دارم گفتی دلت میخواهد همیشه در کنارم باشی، آرزو داری سرت را بر روی شانه هایم بگذاری و آرام بخوابی ، بیا عزیزم که من نیز بی قرارم ، آرزو دارم در کنارت همین شعر عاشقانه را برایت بخوانم…
حالم خرابه
کسی رو ندارم
ازم بپرسه اخه دردت چیه
دارم توغصه هامیمیرم اما
یکی نفهمیدکس و کارم کیه
بی کسی بد دردیه
درمون نداره
حتی اشکاتم واسه توکم میزاره
وقتی هیچ عشقی به زندگی نداری
هرچی حوصله اتوهی سرمیاره
عمری رو گشتم دنبال یه لیلی
مجنون اون باشم ولی نبوده
تا وقتی که تب میکنه بمیرم
خراب اون باشم ولی نبوده
مردم ببینید زندگی حسوده
چون عشق رو از هستی من ربوده
اینم یه جور ازگنبدکبود
زیر گنبد کبود
یکی بود یکی نبود
توشدی همونی که بود
منم شدم اون که نبود
من اینجا خیلی تنهام
یه روز بهم گفت: «میخوام باهات دوست باشم؛ آخه میدونی؟ من اینجا خیلیتنهام».
بهش لبخند زدمو گفتم: «آره میدونم. فكر خوبیه.من هم خیلی تنهام».
یه روز دیگه بهم گفت: «میخوام تا ابد باهات بمونم؛ آخه میدونی؟ من اینجا خیلیتنهام».
بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم. فكر خوبیه.من هم خیلی تنهام».
یه روز دیگه گفت: «میخوام برم یه جای دور، جایی كه هیچ مزاحمی نباشه.
بعد كه همه چیز روبراه شد تو هم بیا. آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام».
بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم. فكر خوبیه. من هم خیلی تنهام».
یه روز تو نامهش نوشت: «من اینجا یه دوست پیدا كردم. آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام».
براش یه لبخند كشیدم و زیرش نوشتم: «آره میدونم. فكر خوبیه.من هم خیلی تنهام».
یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت: «من قراره اینجا با این دوستم تا ابد زندگی كنم.
آخه میدونی؟...................... من اینجا خیلی تنهام».
براش یه لبخند كشیدم و زیرش نوشتم: «آره میدونم. فكر خوبیه. من هم خیلی تنهام».
حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خیلی خوشحالم و چیزی که بیشتر
خوشحالم می کنه اینه که نمی دونه من هنوز هم خیلی تنهام.
تو را به خدا برا من مواظب خودت باش
گریه نکن آروم بگیر به فکر زندگیت باش
غصم میشه اگه بفهمم داری غصه میخوری
شکایت از کسی نکن با اینکه خیلی دلخوری
به دل نگیر ای مهربون عاشقتم اینو بدون
دلم گرفته میدونی از هم جدا کردنمون
دل نگرونتم همش اگه خطا کردم ببخش
بازم منو به خاطر تموم خوبی هات ببخش
اصلا فراموشم کن و فکر کن منو نداشتی
اینجوری خیلی بهتره بگو منو نخواستی
برو بگو تنهایی رو خیلی زیاد دوستش داری
اگه تو تنها بمونی با کسی کاری نداری
به دل نگیر ای مهربون عاشقتم اینو بدون
دلم گرفته میدونی از هم جدا کردنمون
دل نگرونتم همش اگه خطا کردم ببخش
بازم منو به خاطر تموم خوبی هات ببخش
منو ببخش
مرد میانسالی وارد فروشگاه اتومبیل شد. BMW آخرین مدلی را دیده و پسندیده بود؛ پس وجه را پرداخت و سوار بر اتومبیل تندروی خود شد و از فروشگاه بیرون آمد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قدری راند و از شتاب اتومبیل لذّت برد. وارد بزرگراه شد و قدری بر سرعت اتومبیل افزود. کروکی اتومبیل را پایین داد تا باد به صورتش بخورد و لذّت بیشتری ببرد. چند شاخ مو بر بالای سرش در تب و تاب بود و با حرکت باد به این سوی و آن سوی میرفت. پای را بر پدال گاز فشرد و اتومبیل گویی پرندهای بود رها شده از قفس. سرعت به ١٦٠ کیلومتر در ساعت رسید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مرد به اوج هیجان رسیده بود. نگاهی به آینه انداخت. دید اتومبیل پلیس به سرعت در پی او میآید و چراغ گردانش را روشن کرده و صدای آژیرش را نیز به اوج فلک رسانده است….
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مرد اندکی مردّد ماند که از سرعت بکاهد یا فرار را بر قرار ترجیح دهد. لَختی اندیشید. سپس برای آن که قدرت و سرعت اتومبیلش را بیازماید یا به رخ پلیس بکشد بر سرعتش افزود. به ١٨٠ رسید و سپس ٢٠٠ را پشت سر گذاشت، از ٢٢٠ گذشت و به ٢٤٠ رسید. اتومبیل پلیس از نظر پنهان شد و او دانست که پلیس را مغلوب کرده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ناگهان به خود آمد و گفت، “مرا چه میشود که در این سنّ و سال با این سرعت میرانم؟ باشد که بایستم تا او بیاید و بدانم چه میخواهد.” از سرعتش کاست و سپس در کنار جادّه منتظر ایستاد تا پلیس برسد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اتومبیل پلیس آمد و پشت سرش توقّف کرد. افسر پلیس به سوی او آمد، نگاهی به ساعتش انداخت و گفت، “ده دقیقه دیگر وقت خدمتم تمام است. امروز جمعه است و قصد دارم برای تعطیلات چند روزی به مرخّصی بروم. سرعتت آنقدر بود که تا به حال نه دیده بودم و نه شنیده بودم. خصوصا اینکه به هشدار من توجهی نکردی و وقتی منو پشت سرت دیدی سرعتت رو بیشتر و بیشتر کرده و از دست پلیس فرار کردی. تنها اگر دلیلی قانعکننده داشته باشی که چرا به این سرعت میراندی، میگذارم بروی.”
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مرد میانسال نگاهی به افسر کرد و گفت، “میدونی، جناب سروان؛ سالها قبل زن من با یک افسر پلیس فرار کرد. وقتی شما رو آژیر کشان پشت سرم دیدم، تصوّر کردم داری اونو برمیگردونی”! افسر خندید و گفت: “روز خوبی داشته باشید، آقا” و برگشته سوار اتومبیلش شد و رفت !
خـــدایـــا !
بـبـخــش اگـه مـیـخـوام دنــیـا نـباشـــه ، اگــه اونـیکـه دنــیـامــه نـبـاشــــه . . .
کوهنوردی جوان میخواست به قله بلندی صعود کند. پس از سالها تمرین و آمادگی ، سفرش را آغاز کرد. آنقدر به بالا رفتن ادامه داد تا این که هوا کاملا تاریک شد.
به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمیشد. سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمیتوانست چیزی ببیند حتی ماه و ستارهها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند. کوهنورد همانطور که داشت بالا میرفت، در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود، پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمامتر سقوط کرد.
سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامی خاطرات خوب و بد زندگیاش را به یاد میآورد. داشت فکر میکرد چقدر به مرگ نزدیک شده است که ناگهان دنباله طنابی که به دور کمرش حلقه خورده بود بین شاخه های درختی در شیب کوه گیر کرد و مانع از سقوط کاملش شد.
در آن لحظات سنگین سکوت، که هیچ امیدی نداشت از ته دل فریاد زد: خدایا کمکم کن !
ندایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه میخواهی؟
کوهنورد گفت : نجاتم بده خدای من!
– آیا به من ایمان داری؟
کوهنورد گفت : آری. همیشه به تو ایمان داشتهام
– پس آن طناب دور کمرت را پاره کن!
کوهنورد وحشت کرد. پاره شدن طناب یعنی سقوط بیتردید از فراز کیلومترها ارتفاع.
گفت: خدایا نمیتوانم.
– آیا به گفته من ایمان نداری؟
کوهنورد گفت : خدایا نمی توانم. نمیتوانم.
روز بعد، گروه نجات گزارش داد که جسد منجمد شده کوهنوردی در حالی پیدا شده که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود و تنها دو متر با زمین فاصله داشت
گفتم:میری؟
گفت:آره
گفتم:منم بیام؟
گفت:جایی که من میرم جای 2 نفره نه 3 نفر
گفتم:برمی گردی؟
فقط خندید
اشک توی چشمام حلقه زد
سرمو پایین انداختم
دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد
گفت:میری؟
گفتم:آره
گفت:منم بیام؟
گفتم:جایی که من میرم جای 1 نفره نه 2 نفر
گفت:برمی گردی؟
گفتم:جایی که میرم راه برگشت نداره
من رفتم اونم رفت ولی اون مدتهاست که برگشته
و با اشک چشماش خاک مزارمو شستشو میده
دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور می کردند
بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند
یکی از آنها از سر خشم بر چهره دیگری سیلی زد!
دوستی که سیلی خورده بود سخت آزرده شد
ولی بدون آن که چیزی بگوید روی شن های بیابان نوشت :
امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد . . .
آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند به یک آبادی رسیدند
تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند
ناگهان شخصی که سیلی خورده بود لغزید و در برکه افتاد
نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت
و او را نجات داد بعد از آن که از غرق شدن نجات یافت
بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد:
امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد . . .
دوستش با تعجب از او پرسید:بعد از آن که من با سیلی تو را آزردم
تو آن جمله را روی شن های صحرا نوشتی
ولی حالا این جمله را روی صخره حک می کنی ؟
دیگری لبخندی زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار می دهد
باید روی شن های صحرا بنویسیم تا باد های بخشش آن را پاک کنند
ولی وقتی کسی محبتی در حق ما می کند
تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد . . .
پسرا دلتون بسوزه.....
سیلام به دخترای عزیز و هم چنان پسرای مریض .......
براتون مطلب گذاشتم برید حال کنین
(البته دخترا فک نکنم برا پسرا زیاد خوشایند نباشه ......
البته زیاد فرقی هم نمی کنه فقط حواستون باشه نپکین
1و باز گریه کنید.می تونیدهزار بار هم فیلم رومئو و ژولیت رو ببینید
۲.مهم تر اینکه هیچ وقت از گریه کردن خجالت نمی کشید.
۳.یه چیز باحال:هم دامن می پوشیدو هم شلوار!.
۴.بهشتم که زیر پای امثال شماست.
۵.بیشتر از اقایون عمر می کنید(از لحاظ علمی ثابت شده
۶.فقط شماییدکه می دونید بوی خاک بارون زده تو شبای پاییزی چه جوریه.
۷.از قدیم گفتن:پشت هر مرد موفقی زنی باذکاوت بوده .
۸.لازم نیست صبح به صبح صورتتون رو اصلاح کنید.ماهی یه بارم کافیه.
۱۱.خوب می تونیم نقش بازی کنید.
۱۳.بزرگترین پوئن:خیالتون از بابت سربازی راحته!.
۱۴.صد سال سیاهم که دانشگاه قبول نشیدککتونم نمی گزه.
۱۵.این یکی دیگه کاملا مستنده:باهوش ترین انسان دنیا یک زنه.
۱۶.جوراباتون بوی پنیر کپک زده نمی ده
و در اخر باید به اقا پسرای ....
هم گوشزد کنم که اگه احساس سوختگی بهتون دست داده
می تونید با یه دوش اب سرد اروم بشید راستی .....
یادم رف بگم که
توانایی صوتیتون بالاست.(کدوم مردی بلده جیغ بنفش بکشه؟
دختر بودن یعنی تمام عمر پای آینه بودن!
دختر بودن یعنی پنکک زدن به جای صورت شستن!
دختر بودن یعنی کله قند و لی لی لی لی …
دختر بودن یعنی پس این چایی چی شد؟؟!
دختر بودن یعنی الگوی خیاطی وسط مجله های درپیت
دختر بودن یعنی همونی باشی که مادر و خاله و عمه ت هستن
دختر بودن یعنی انتظار خاستگار مایه دار!
دختر بودن یعنی چرا خونه اونقد کثیفه ؟؟!
دختر بودن یعنی دخترو چه به رانندگی؟
دختر بودن یعنی باید فیلم مورد علاقه تو ول کنی پاشی چایی بریزی!
دختر بودن یعنی نخواستن و خواسته شدن!
دختر بودن یعنی حق هر چیزی رو فقط وقتی داری که تو عقدنامه نوشته باشه!
دختر بودن یعنی ببخشید میشه جزوه تونو ببینم؟!
دختر بودن یعنی به به خانوم خوشگل….هزار ماشالااااااا…
دختر بودن یعنی برو تو ، دم در وای نستا!
دختر بودن یعنی لباست ۴ متر و نیم پارچه ببره!
دختر بودن یعنی خوب به سلامتی لیسانس هم که گرفتی دیگه باید شوهرت بدیم!
دختر بودن یعنی کجا داری میری؟!
دختر بودن یعنی تو نمیخواد بری اونجا ، من خودم میرم!
دختر بودن یعنی کی بود بهت زنگ زد؟! با کی حرف میزدی؟!
دختر بودن یعنی خیلی خودسر شدی!
دختر بودن یعنی اجازه گرفتن واسه هرچی ، حتی نفس کشیدن
وقتی برف میبارد...
پولدار که باشی برف بهانه ای میشود برای لباس نو خریدن،
با دوستان به اسکی رفتن، تفریح کردن ولذت بردن...
اما خدانکند فقیر باشی وبرف ببارد از بیکار شدن پدر کارگرت بگیر تا غم
پاره بودن کفش هایت وچکه کردن سقف خانه ات...
خدایا چرا باید پول تعیین کند برف نعمت است یا عذاب؟!...
*
توی جمعی که یه عده پسر دارن فوتبال میبینند ،
در لحظه حساس تلویزیون رو خاموش کنید.
*
توی جمع دانشجویی هنگام عکس گرفتن پسرا رو از کادرخارج کنید.
*
توی یه مهمونی تو چای پسر مورد نظرتون 1قاشق نمک بریزید.
*
اگه یه پسر با موهای ژل زده از کنار خونه شما عبور کرد ازپنجره یه سطل آب روش بریزید.
*
قبل از اجرای زنده خوندن یه پسر سیم میکروفون رو قطع کنید.
*
در جلوی پسری که سرش خلوته از کاشت و زیبایی موهای پسر همسایه تعریف کنید.
*
شیشه نوشابه تان را به پسر مورد نظرتون بدین تا باز کنید ،
سپس بگین که میل ندارین.
*
اگه یه پسر ازتون ساعت پرسید به ساعت نگاه کنید و بگین عجله کن قرارات دیر شده !
*
به یه پسری که موهاش رو مدل جدید درست کرده اشاره کنید و بلند بگین ،
این رو به برق وصل کردن ؟
*
به پسر مورد نظر یه هدیه بدین ، بعد بگین اشتباه شده این مال اون یکیه !
*
اگه سر جلسه امتحان پسری از شما تقلب خواست جواب سوال اشتباه بدین.
*
تو دانشگاه ماشین پسر مورد نظرتون رو پنچر کنید.
*
اگه یه پسری جلوش دوستاش یه شاخه گل هدیه داد ،
جلوی بینی خود رو بگیرین و بگین به این بو آلرژی دارین.
*
اگه سر کلاس یه پسری اصرار داشت که امتحان کنسل بشه شما
مصر باشین که امتحان برگزار بشه.
سلام..امروز میخوام یه داستان براتون بگم..
فقط نخونید و رد شید، روش فک کنید...
یه روز پادشاهی 1مردی رو بخاطر اینکه پول نداشته مالیاتشو بده،
زندانی میکنه..زن اون مرد بیچاره در فراق شوهرش مریض میشه..
پسر اون مرد هم مجبور میشه درس و مدرسه رو ول کنه تا بتونه خرج خونه رو
دربیاره..ولی هرچی پول درمیاورده خرج دوا و درمون مادرش میکنه..
خلاصه تموم زندگیشون بهم میریزه..
سالها میگذره تا اینکه 1روز پادشاه اعلام میکنه هرکس هرچی میخواد بیاد بگه،
من بهش میدم..این پسر هم میره..به پادشاه میگه: 2تا چیز میخوام:
اول اینکه 1دکتر خوب محیا کنید تا مادرم رو درمون کنه..
دوم اینکه به من مقدار خیلی زیادی پول بدید..پادشاه میگه:
چیز دیگه ای نمیخوای؟؟؟؟پسر میگه:نه..پادشاه باز تکرار میکنه:
چیزی نمیخوای؟؟؟پسر دوباره میگه: نه پادشاه،از لطفتون ممنون..
پسر که میره،مشاور پادشاه صداش میکنه و میگه
:1سوال ازت دارم:مشکلات شما از کی شروع شد؟؟؟پسر که تازه یادش میاد،
نگاهی میکنه و میبینه پدرش از تو زندان داره نگاش میکنه و از اینکه پسر فراموشش
کرده،ناراحته و داره اشک میریزه..
دوستان عزیز..بعد نمازهامون،
شب قدر، شب عیدها، روز عیدها، شب لیلة الرغائب و خیلی وقتای دیگه دستامونو بلند میکنیم، چون خدا گفته هرچی میخوای بخواه..ولی یادمون میره مشکلات ما از وقتی شروع شده که پدرمون در زندان غیبت گرفتار شدند.
به ،دلم" قول داده ام
كه هیچ وقت
"اسیر" هر "بیگانه ای" نشوم
"،،شاه كلید،، قلبم "را ""فقط"" به "كسی" هدیه میكنم كه؛؛
حداقل پا روی "قلب شكسته" نگذارد...
اونی که بخواد ببینتت.....
اونی که بخواد باهات باشه....
دنبال زمان خالی نمیگرده!
زمانشو برات خالی میکنه!
اگه
واقعا دوستت داشته باشه...
✍ شـــــلاق بزن شرابـــــ خوردم ســـــاقي
تا خرخره بي حســـــابـــــ خوردم ســـــاقي
محکم تر از ایـــــن بزن چون یڪ عمـــــر
من جاي شرابـــــ آبـــــ خوردم ساقـــــي
✍
سگ : عقل نداره ، شعور نداره , فکر نداره ولی:
اگه بفهمه دوسش داری رام میشه .حتی اگه هارترین سگ باشه...
آدم : عقل داره , شعورداره , فکرداره ، ولی:
اگه بفهمه دوسش داری هار میشه.
حتی اگه رام ترین آدم روی زمین باشه...!!!
عرق خورها مرامهای جالبی دارن:
1) به ندرت دعوت به عرق خوردن را رد میکنند.
2) عرق را تنهایی نمیخورند. یه جورایی معتقدند که مزه عرق به دور هم بودنشه.
3) قبل از خوردن عرق فقط فکر خودشون نیستن و آرزوی سلامتی برای هم کیشان خود میکنند!
4) موقع خوردن عرق یادی هم از دوستانی میکنند که به هر دلیل دستشون از این ضیافت کوتاهه!
5) بعد از خوردن عرق خیلی بی شیله و پیله میشن. این مصداق همون ضرب المثل معروفه که میگه: «مستی و راستی»
6) حرمت کسی رو که باهاش عرق خوردن (حتی یه بار) نگه میدارن. من خودم بارها ازشون شنیدم که میگن: «به حرمت اون عرقی که با هم خوردیم...»*
.
.
.
داشتم با خودم فکر میکردم که رفتارهایی که ما یه عمر دنبالشیم تا با نماز و عبادت کسب کنیم، دوستان عرق خور به چه سادگی کسب میکنند..
✡ɐsɥKɐu✡ʘ͜͡ʘ
✗❂↢بـَـــٰٓـٰٓـٰٓـٰٓـٰٓـٰٓعٰضْـيٰاروٰ ⇣⇣⇣⇣⇣⇣
☜نْـَـبٰـاٰيـــٰٓـٰٓـٰٓـٰٓـٓدٰ 【نْـاٰزْشْــــٰٓـٰٓـٰٓـٓونْـوٰ】 كـِـــٰٓـٰٓـٰٓـٓٓٓشْـٰـيٰد
☜بـٰٓايـٰـد ســٰٓـٰٓـٰٓـٰٓـٰٓـٰٓيـٰـفْــوٰنْ ⇣⇣⇣⇣⇣⇣
روٰ 【فْــٰازْشْــــٰٓـٰٓـٓٓٓوٰنْ】 كـِـــٰٓـٰٓـٰٓـٓٓٓشْـٰـيٰد↣❂✗
✠هــٰٰٓـٰٓـٰٰٰٓٓٓـٓٓٓٓٓٓٓــʘ͜͡ʘـــٓٓٓٓٓٓـٰٰٰٓٓٓٓـٰٓـٰٓــهٰ✠
☜ مــــــــــن ↯↯ ♚₰✯↬
☜ اگه کم حرفم ✦ ♚₰✯↬
☜ اگه یکم تخسم✦ ♚₰✯↬
☜ اگه یکم سردم ✦ ♚₰✯↬
☜ اگه یکم مغرورم✦ ♚₰✯↬
☜ اگه اعصاب ندارم✦ ♚₰✯↬
☜ اگه همیشه تنهام ✦ ♚₰✯↬
☜ اگه همیشه رک بودم✦ ♚₰✯↬
☜ اگه به همه بی اعتمادم✦ ♚₰✯↬
☜ اگه روی خوش نشون نمیدم✦ ♚₰✯↬
☜ اگه بهم نزدیک شدی و دورت کردم ✦♚₰✯↬
←✘دلیل نمیشه که بیمعرفتم ✘→ ✯↬
✪✘ فقط بخاطر اینه که ↓↓↓♚₰
اینقدر از دوست و دشمن ضربه خوردم که دیگه حوصله ی خودمم ندارم ✘✪ ✯↬
✘☜ﻣَـﻦ ☞ﻫـﯿـﭽـﻮﻗـﺖ ﺗـﻈـﺂﻫـﺮ ﺑـﮧ ﮐـﺴـﮯ ﮐـِﮧ ﻧـﯿـﺴـﺘـﻢ
ﻧـﻤـﮯ ﮐـﻨـﻤـ ✅✅✘✘
﹏♥﹏ﭼـُـﻮﻥ ﺗـﺮﺟـﯿـﺞ ﻣـﮯ ﺩﻫـﻢ ﻧـﺴـﺨـﮧ ﺍﯼ ﺍﺻـﻠـﮯ ﺍﺯ
ﺧـﻮﺩﻣـ ﺑـﺂﺷـﻢ ??﹏♥﹏
↯♨↯ﺗـﺂ ﻧـﺴـﺨـﮧ ﺍﯼ ﺟـﻌـﻠـﮯ ﺍﺯ ﺷـﺨـﺼـﮯ ﺩﯾـﮕـﺮ.....❎??.↯♨↯
♬◐◐مَــــن خـــودَمَــــمْ✓✓◐
تُف بِه ذٰاتِ اوُن
?? «رفـیقــــــــــــــــــی»✊
کــــــهِ .. ??
?? همــــــه جــــــــــــوره
پاش وایسادی.. ??
?? وَلیٖ تٰا کٰارِشْ گیــــــــــــر
نَکُنِه بِهِتْ .. ??
?? سُرٰاغتــــــو نِمیٖگیٖرِه ،، ✋✘
¤¤¤
یک کلام . . . ختم کلام . . . ✘
☜ رفیق ☞ رو باید توی جمع شناخت اگه تنها موندی یعنی رفیق نداری …!
¤¤¤
✘دنیــــــا رو سیاست بــهــ فــــــاک داد.ما رو رفـــــاقت✘
هه....
¤¤¤
√•من متنفرم از رفیق لاشی ו پـــس
√•همون بهتر که دشمنم باشی×!!
¤¤¤
ﺍﺯ ﭼـــــﺸﻢ ﺧﯿﻠﯿﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ..
ﭼﻮﻥ ﺟﺪﯾﺪﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﺟﻮﺭﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ
ﺣـــــــــــــــــــــــــــــــــــﺎﻝ ﻣﯿﮑﻨﻢ . . ! ??????
¤¤¤
اونی که لیاقت ما رو نداره ، خب نداره دیگه!!!!!
چی کار کنم؟؟؟
غصه ی کم سعادتی مردمَم من بخورم؟؟؟
✖گــــــــور باباي اونايــــــى✖
⌛ ✘كه وقتى خوشـــــــــن✖
⌛✖ميــــٍٍِـٍـٍـٍـٍـٍس كالــــــــــــــــــشونيم✖
⌛ ✖وقتى تنها میــٍـٍـٍـٍـٍـٍشن✖
⇚رفــــــــيق فابـــــشونيم↻
: ،بَعْضیآهَسْتَنْ کِــــ وَسَطِـــ پي اِمْ دآدَن
ْ یِهُـــ سَرِشونْ یِـــ جآ دیگِـــ
گَرْمْ ميشِْــ بَعْدِچَنْـــ دِیْقِـــ ميآنُــ میگَنــْ
عَزیزَمْ بِخُدآ نِتْـــ قَطْــ شُدْ،نِتْ خَرْ اَسْــت
آدَمْ بآسْ بِــ اینآبِگِــ خَرْ تویي کِــ مآروخَرْ
فرْضْ کَرْدي بآسْ بِـــ اینآگُفْــ؛
✔✔ ((مًنُــــو)) ✔✔
⇦⇦دور نَزَنْــــ آخِــ خِیلیآ پیشِـــ مَنْـــ دورهِ دیدَنْ...⇨⇨
تُف بِه ذٰاتِ اوُن
?? «رفـیقــــــــــــــــــی»✊
کــــــهِ .. ??
?? همــــــه جــــــــــــوره
پاش وایسادی.. ??
?? وَلیٖ تٰا کٰارِشْ گیــــــــــــر
نَکُنِه بِهِتْ .. ??
?? سُرٰاغتــــــو نِمیٖگیٖرِه ،، ✋✘
¤¤¤
یک کلام . . . ختم کلام . . . ✘
☜ رفیق ☞
رو باید جلوی جنس مخالف شناخت…!✔
■هه...■
¤¤¤
√•من متنفرم از رفیق هاے ↯دو رو...√
مخاطب خاص
هنــــــــوز......
خستگي......
زخم هاي روزگار
بر تنم بيداد ميكند.....
《خنجر براي چه》
مــــــــــــــــرا
تلنگري
كافي است
《خيانت براي چه》
مــــــــــــــــرا
دروغي كوچك
بس است
《شكايتي نيست》
◆هميشــــــــه چوب سادگي ام را خوردم..◆
اما ديــــــــــــــــگر
بــــــــــــــــس
است......
: ⇚ ﺍﮔـﻪ ♛●• ﺳـﺮﻡ ﭘـﺎﻳﻴـــﻨﻪ •●♛
⇚ ﻭﺁﺳـﻪ ✧ ﺳـﺮﺑﺎﻟـﺎﺋـﻴـﻪ ✧ ﺭﻭﺯﮔـﺎﺭﻩ
⇚ ﻧـﻪ ﺷـﺎﺥ ﺑـــﻮבﻧـﺖ ●●
↲↯ ﺟـــــﻮﺍﺏ ↯↳ ﺑــﻌــﻀــﯽ ⇦ ﺣـﺮﻓـﺎ⇨
.:. ✘✘✘ ﻓــــــﻘــــــﻂ ✘✘✘ .:.
ﯾـﻪ ↜○• ﻧﻔـــــﺲ •○↝ ﻋـﻤـﯿـــﻖ •!•!•
احترام میذارم به کسی که بتونه خرم کنه
ولی...
جر میدم کسیو که خر فرضم کنه
ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ﺷﺎﻩ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﺎ ﮔﺪﺍ ﺑﺎﺕ ﺣﺎﻝ ﻧﮑﻨﻢ هیچی ﻧﯿﺴﺘﯽ...
خیلیا هستن که “طالبمن”
اما فقط بعضیا ” لایقمن”
خيليا هم ميخوان ما رو خراب کنن
اما نميدونن ما از همين خرابه ها بُرج ساختيم،،،هه
اره من باختم،سادگی من حریف هرزگی آدمای این زمونه نمیشود.
ﺍَﺯ ﺍﯾــــــــــﻨﮑـِﻪ ﻫـــــــــــَﻤـﯿـﺸـِﻪ ﻣـﯿـــــــــــﺸَـﻢ ﺁﺩَﻡ ﺑـَﺪِﻩ...ﺣـــــــــــﺂﻟَـﻢﺑـَﺪِﻩ...ﺑـَﺪﻧـَﺒـــــــــــﻮﺩَﻡ...ﭼـﻮﻥ ﺑـَﻠـَﺪ ﻧـَﺒـــــــــــﻮﺩَﻡ...
ﻣﻦ ﻣﺜﻞِ ﺳﮓ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﻴﭙﺮﻡ !
ﻭﻟﻲ ﻣﺜﻞِ ﺑﻌﻀﻴﺎ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﻲ ﭘﺮﻡ
ﻣـــن ﺗـــﻮ ﮔــــﻮﺵ ﮐــــﺴــــﺎﯾﯽ ﺯدم،ﮐــــﻪ ﺗــــﻮ حتی،ﺯﻧـــــﮓ ﺧـــﻮﻧـــﺸــﻮﻧـــﻮ ﻧﻤــــﯽﺗـــﻮﻧـــﯽ ﺑـــﺰﻧـــﯽ ﺩﺭ ﺭﯼ...
ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻣﻨﻮ ﺑﺎ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﻡ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﮕﯿﺮ...ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻣﻦ ﭼﯿﺰﯾﻪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻢ...ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﻦ ﺑﺴﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ” ﺗﻮ ” ﮐﯽ ﺑﺎﺷﯽ.
بهترين نيستم...اما...گردنم كلفته، بهترينارو ميخوام.
شاخ نيستم ولي مرجع تقليده خيليااااام .
بعله اينجورياس :))
شناختن و داشتن من لیاقت میخواد،هرکسی نداره...هررررررررری!
قابل توجه بعضیا. واسه مام خاص خاص نکن!
بگو جدیدا کی..........